Web Analytics Made Easy - Statcounter

به دنبال اتفاقی که اخیرا در دریای سیاه رخ داد و نزدیک شدن هواپیما‌های جنگی و دو کشتی گارد ساحلی روسیه به ناو جنگی بریتانیایی اچ ام اس دیفندر در آب‌های نزدیک به شبه جزیره کریمه، تلویزیون روسیه در تاریخ ۲۷ ماه ژوئن یک برنامه دو ساعت و ۴۵ دقیقه‌ای در باره این حادثه و همچنین وضعیت اوکراین پخش کرد.

ولادیمیر سولویف، مجری برنامه در ابتدا با اشاره به این حادثه گفت "ممکن بود برای چهار روز ما در وضعیت جنگی به سر می‌بردیم و از آنجا که در مسکو هستیم احتمال زیادی داشت که هم اکنون زنده نباشیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

"

او این واقعه را با بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ مقایسه کرد و گفت "مردم حتی متوجه نمی‌شوند که تا چه حد ما به پیآمد‌های غیرقابل بازگشت نزدیک شده بودیم. "

سولویف، مسئولیت وضعیت را به گردن بوریس جانسون نخست وزیر بریتانیا که او را یک "خود شیفته" توصیف کرد انداخت و گفت: "با اختیاری که شمار اندکی از رأی دهندگان به بوریس جانسون می‌دادند او می‌توانست به آرامی و خونسردی جنگ جهانی سوم را شروع کند.

"بریتانیا از قبل عامدا یک نقشه تحریک آمیز برای آب‌های ساحلی ما تهیه کرده بود. بعد از این که اسنادی که بیرون انداخته شده بود پیدا شد، معلوم شد که این برنامه قبلا طرح ریزی شده بود. واقعا مسخره است که مدارک محرمانه به حال خود رها شده. در همان موقع من فکر کردم پتروف و بوشیرف (مظنون به مسموم کردن اسکریپال ناراضی روسی که در بریتانیا زندگی می‌کرد) مسبب (درز کردن اسناد) معرفی شوند، ولی تا کنون در این باره سکوت شده است. اما تمام این اسناد به طریقی به دست روزنامه نگاران افتاد و به وزارت دفاع بازگردانده شد. واقعا مسخره و بی معنی است. "

سولویف اضافه کرد: "این عملِ تحریک آمیز جدی بود. وقتی بریتانیا گفت این آب‌ها را متعلق به روسیه نمی‌داند، خب شما که احمق نیستید، بخوبی می‌دانید که این آب‌های ساحلی متعلق به کیست. چون در غیر این صورت لازم نبود خودتان را به زحمت بیاندازید و خبرنگاران را هم در شرایط مشکلی قرار دهید. آن‌ها به عنوان شاهد آورده شده بودند تا در حالی که امکان داشت غرق شوند، داستان زیبایی بنویسند. "

سولویف گفت: "آن‌ها توقف نخواهند کرد و در آینده در موارد مشابه باید واکنش شدیدی نشان دهیم. " او با اشاره به این که به زودی حفاری برای استخراج گاز در دریای سیاه شروع خواهد شد گفت نباید انتظار گفتمان سیاسی سازنده را داشت.

موضع کارن شاخنازارف، کارگردان فیلم کمتر جنگ طلبانه بود. او معتقد بود که جنگی نخواهد بود، چون "ملاقات بایدن-پوتین به منزله شناسایی روسیه به عنوان یک ابر قدرت بود".

سولویف خاطر نشان کرد که آن‌ها همچنین در دریای جنوبی چین نیز سرگرم عملیات تحریک آمیز هستند و معتقد بود "با غرق شدن آن‌ها در نقطه‌ای از دنیا ماجرا پایان خواهد یافت. "

تاتیانیا پارخالینا، کارشناس روس گفت "بدون تردید این یک اقدام تحریک آمیز است و بریتانیا می‌خواست بدین وسیله نقش ویژه و مستقل خود را نشان دهد. " و حرکت کشتی‌های آمریکایی و هلندی در کنار رزمناو بریتانیایی این نظر را تایید می‌کند. " او تشدید این گونه عملیات توسط بریتانیا را بعید دانست و معتقد بود هدف این کشور صرفا محک نحوه دفاع روسیه بود.

سولویف، مجری برنامه از پارخالینا پرسید آیا آن‌ها نمی‌دانند که ما می‌توانیم بدون درنگ به آن‌ها حمله کنیم؟ پارخالینا پاسخ داد "آن‌ها می‌دانند و هدف همین بوده"

ویکتور بارانتس، تحلیلگر نظامی روزنامه عامه پسند کومسومولسکایا پراودا که طرفدار کرملین است و در طول برنامه رزمناو اچ ام اس دیفندر را جنیفر، خطاب می‌کرد، از نیرو‌های مسلح روسیه برای این که ملوانان بریتانیایی را نکشته اند، قدردانی کرد و گفت اولین جنگ روسیه با ناتو می‌توانست در دریای سیاه شروع شود.

بارانتس، خاطر نشان کرد که البته این رویداد اوکراین را بسیار خوشحال کرده است واوکراین می‌داند چگونه از اقدامات تحریک آمیز به نفع خود استفاده کند. او هشدار داد با توجه به عملیات اکتشاف گاز در دریای سیاه، کشتی‌های خارجی ممکن است به آب‌های روسیه کشانده شوند و اژدر‌های اوکراینی آن‌ها را منفجر کنند.

منبع: فرارو

کلیدواژه: روسیه بورس جانسون دریای سیاه تحریک آمیز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۴۱۶۹۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مارکسیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟

   عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - ایدئولوژی‌های گوناگون غالبا دربارۀ سیاست بین‌الملل بی‌نظر نیستند. مارکسیسم هم چشم‌اندازی به سیاست بین‌الملل دارد که البته با چشم‌اندازهای سنتی و متعارف به کلی مغایر است. چیزی که رویکرد مارکسیستی به سیاست بین‌الملل را متمایز می‌سازد، تاکید آن بر قدرت اقتصادی و نقشی است که "سرمایۀ بین‌المللی" دارد.

   مارکس در وهلۀ نخست به تحلیل ساختارهای سرمایۀ ملی، بویژه رابطۀ آشتی‌ناپذیر بین بورژوازی و پرولتاریا توجه داشت، اما در نوشته‌های او به طور ضمنی چشم‌اندازی بین‌المللی نیز وجود دارد. به نظر مارکس وفاداری‌های طبقاتی با تقسمیات ملی برخورد دارد. او بر اساس چنین عقیده‌ای در پایان کتاب "مانیفست کمونیست" نوشت: کارگران جهان، متحد شوید!

   در آثار مارکس این ایده به طور ضمنی مطرح شده است که سرمایه‌داری نظامی بین‌المللی است ولی تا قبل از انتشار کتاب مشهور لنین، به نام "امپریالیسم: بالاترین مرحلۀ سرمایه‌داری"، این ایدۀ مارکسیستی با قوت و صراحت یا به شکل کامل مطرح نشده بود.

   لنین معتقد بود توسعۀ امپریالیستی خواست سرمایه‌داری داخلی برای حفظ سطح بالای "سود" از راه صادر کردن سرمایۀ اضافی را نشان می‌دهد، و این به نوبۀ خود، قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری را به برخورد با یکدیگر کشاند و جنگ برآمده از آن (جنگ جهانی اول)، اساسا جنگی امپریالیستی است که برای کنترل و تصاحب مستعمرات در آفریقا، آسیا و جاهای دیگر درگرفته است.

اما مارکسیست‌های جدید یا نئومارکسیست‌ها، به محدودیت‌های الگوی مارکسیسم-لنینیسم کلاسیک اذعان می‌کنند؛ از جمله به این که امپریالیسم حاکم بر اوایل سدۀ بیستم ثابت نکرد که "بالاترین" (یعنی آخرین) مرحلۀ سرمایه‌داری است؛ و آشکار شد این فرضیه که سیاست دولت صرفا بازتاب منافع سرمایه‌داران است، فرضیه‌ای کوته‌بینانه است.

در واقع تا آنجا که نئومارکسیست‌ها "خودمختاری نسبی" دولت را می‌پذیرند، به این باور پلورالیستی نزدیک شده‌اند که مجموعه‌های گوناگونی (درون‌ملی، ملی و بین‌المللی) بر صحنۀ جهانی تاثیر می‌گذارند.

اما ویژگی متمایز چشم‌انداز نئومارکسیستی این است که به رشد و توسعۀ "نظام سرمایه‌داری جهانی" توجه دارد؛ برخلاف مارکسیسم کلاسیک که بر "رقابت بین سرمایه‌داری‌های ملی جداگانه" تاکید داشت.

در تحلیل نئومارکسیسم، ویژگی اصلی نظام سرمایه‌داری عبارت است از سازماندهی منافع طبقاتی بر پایه‌ای بین‌المللی در نتیجۀ پیدایش شرکت‌های چندملیتی.

در این دیدگاه، این شرکت‌ها نه تنها دولت‌های دارای حاکمیت را از جایگاه بازیگران مسلط صحنۀ جهانی محروم کرده‌اند، بلکه خودشان نیز مانند دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی، در چارچوب الزامات ساختاری‌ای عمل می‌کنند که متضمن منافع درازمدت سرمایه‌داری جهانی است.   

به عقیدۀ نئومارکسیست‌ها، ساختار جهانی تولید و مبادله بسیار منظم است؛ به این معنا که جهان را به ناحیه‌های "مرکز" و "پیرامون" تقسیم کرده است.

ناحیه‌های مرکز، مانند شمالِ پیشرفته، از نوآوری‌های فناورانۀ سطوح بالا و پایدار سرمایه‌گذاری سود می‌برند، در حالی که ناحیه‌های پیرامون، مانند جنوب کمتر توسعه‌یافته، نیروی کار ارزان تدارک می‌بینند و اغلب وابسته به فروش محصولات‌اند.

این‌گونه نابرابری‌های جهانی، ساختارهایی را در خود منعکس می‌کنند که در سطح منطقه‌ای و درون اقتصاد ملی ایجاد شده‌اند. در حالی که ناحیه‌های منطقۀ مرکزی در در اقتصاد جهانی ادغام شده‌اند، منطقه‌های پیرامونی در واقع در حاشیه باقی مانده‌اند و اغلب به محل رشد ناسیونالیسم قومی تبدیل می‌شوند. از این رو، جهانی شدن اقتصادی با گسستگی ملی همراه است.

این نگاه مارکسیست‌های جدید به سیاست بین‌الملل در واقع از دهۀ 1960 به این سو پدید آمد. مطابق این نگاه، مناطق پیرامونی همواره باید وابسته باقی بمانند. یعنی کشورهای جهان سوم هیچ گاه نمی‌توانند به جمع کشورهای جهان اول بپیوندند.

آندره گوندر فرانک جزو کسانی بود که چنین نگرشی را ترویج می‌کرد. اما پس از ظهور موج سوم دموکراسی در جهان، از اواسط دهۀ 1970 تا اوایل دهۀ 1990 میلادی، معلوم شد که برخی از کشورهای جهان سوم می‌توانند از این جهان به جهان اول بگریزند. یعنی از کشوری "در حال توسعه" به کشوری "توسعه‌یافته" تبدیل شوند.

بنابراین نئومارکسیسم را نیز باید دست کم واجد دو موج جهانی دانست. موج اول مبتنی بر آرای کسانی چو گوندر فرانک است که نور امیدی در انتهای تونل تکاپوی مناطق و جوامع پیرامونی نمی‌بینند، موج دوم نیز متعلق به نئومارکسیست‌های پس از ظهور نئولیبرالیسم و جوامع توسعه‌یافته در مناطق پیرامونی است.

نمونۀ اعلای چنین جوامعی، کرۀ جنوبی است که از 1987 به این سو، حقیقتا توانست در اقتصاد جهانی ادغام شود و از کشوری "در حاشیه" به کشوری دموکراتیک و پیشرفته بدل شود که اقتصادش هم عمیقا مبتنی بر نظام سرمایه‌داری است.

در مجموع به نظر می‌رسد که نئومارکسیسم هنوز گرفتار میراث اصلی مارکسیسم، یعنی بدبینی به جهان سرمایه‌داری است؛ به این معنا بهروزی عمومی بشر در جهانی مبتنی بر نظام سرمایه‌داری را اساسا ناممکن می‌داند.

انتقادهای بی‌پایان نئومارکسیست‌ها از سرمایه‌داری جهانی یا آنچه که نئولیبرالیسم می‌خوانندش، دقیقا ریشه در چنین نگرشی دارد. اما تحولات اخیر جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه، یعنی رشد اقتصادی و پیشرفت قابل توجه کشورهایی نظیر عربستان و امارات و قطر نیز در آستانۀ تبدیل شدن به چالشی جدید برای نگاه نئومارکسیسم و کلا نگرش مارکسیستی به سیاست بین‌الملل است.

مطابق این نگرش کلان، بهروزی و پیشرفت برای کشورهای به اصطلاح عقب‌مانده، در ذیل نظام بین‌المللی سرمایه‌داری ناممکن است؛ اما واقعیات مشهود اخیر، نه فقط در شرق آسیا بلکه در برخی کشورهای عربی خاورمیانه، نافی این مدعا به نظر می‌رسند.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: سرمایه‌داری جمعی چیست؟ دولت سرمایه‌داری چیست؟

دیگر خبرها

  • جهان در شوک اتمی: روسیه و چین در ماه، پایگاه هسته‌ای می‌سازند
  • پولیتیکو: محبوبیت جهانی آمریکا رو به افول است
  • تقدیر از قهرمان تاریخ‌ساز یخ‌نوردی جهان
  • جنگنده جنگ جهانی دوم روسیه بازسازی شد و به پرواز درآمد | ویدئو
  • ویدیو/ قرار بود «عراق» جایگزین «رواندا» باشد!
  • عدالت برای همه، ظلم به هیچ‌کس؛ محور پنجمین کنگره امام رضا(ع)
  • علی پاکدامن در جایگاه سوم رنکینگ جهانی شمشیربازی ایستاد
  • تجمعات در آمریکا از روی انسانیت و عدالت خواهی است
  • مارکسیسم چه نگاهی به سیاست بین‌الملل دارد؟
  • کارخانه‌ای به وسعت یک جهان